ضرورت انعطاف‌پذیری استارت‌آپ‌ها
آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد,کسب درآمد اینترنتی , استخدام، کاریابی، کنکور و دانشگاه

ضرورت انعطاف‌پذیری استارت‌آپ‌ها

ستارت‌آپ‌ها برای حفظ جریان کار و گسترش شرکت، شدیدا به جریان نقدینگی خود وابسته هستند. اما گاهی اوقات، مدیریت هزینه‌های عملیاتی و سرمایه‌های بلااستفاده بسیار دشوار می‌شود و دفاتر را به تعطیلی می‌کشاند. انعطاف‌پذیری محیط کار می‌تواند راه‌حلی برای این مشکل مخرب باشد. در بازارهایی که برای استخدام نیرو با یکدیگر رقابت می‌کنند، استارت‌آپ‌ها هزاران دلار صرف می‌کنند تا افراد بااستعداد را جذب و حفظ کنند. ساعات کاری انعطاف‌پذیر نه‌تنها به شرکت شما کمک می‌کند تا از نظر متقاضیان با استعداد متمایز به نظر برسید، بلکه در کنار فرهنگ سازمانی فوق‌العاده، آن‌ها را متقاعد می‌کنید تا کنار شما بمانند. این کار باعث می‌شود در هزینه‌های سنگین استخدام نیرو صرفه جویی کنید...

در حوزه کسب‌وکارهای اینترنتی، ۳۰ درصد از استارت‌آپ‌ها بیان می‌کنند که بزرگ‌ترین چالش آن‌ها برای استخدام نیرو، رقابت شدید است.

استارت‌آپ‌هایی که محیط کار انعطاف‌پذیری دارند، شکاف موجود میان این افزایش رقابت و نیاز به استعدادهای برتر را برطرف می‌کنند. درواقع ۷۳ درصد از جوانان عقیده دارند که داشتن محیط کار و ساعات کار انعطاف‌پذیر، یکی از مهم‌ترین معیارهایی است که هنگام جستجوی کار در نظر می‌گیرند.

داشتن ساعات منعطف، فقط به جذب و حفظ استعدادهای برتر کمک نمی‌کند، بلکه در موفقیت کلی استارت‌آپ شما نیز نقش اساسی دارد. ولی هنوز هم بسیاری از موسسان استارت‌آپ‌ها به انعطاف‌پذیری در محیط کار اعتقادی نداشته و برخی نیز نمی‌دانند از کجا شروع کنند.

کسب درآمد جالب

با این‌که انعطاف‌پذیری کسب‌وکار تا حد زیادی بستگی به شغل و ویژگی‌های شخصیتی کارمندان دارد، اما مزایای کلی این روش باعث شده است که ریسک آن کم باشد. در این مقاله چهار دلیل برای ضرورت انعطاف‌پذیری محیط کسب‌وکارها بیان می‌کنیم:

۱ـ خداحافظی با عدم تعادل کار و زندگی
بسیاری از مردم هنگام جستجو برای شغل، انعطاف‌پذیری را مهم‌ترین معیار خود می‌دانند، چراکه می‌خواهند وقت بیشتری را با خانواده بگذارند یا به کارهای سرگرم‌کننده مشغول باشند. البته کار برای آن‌ها اهمیت دارد، ولی ازآنجاکه داشتن ساعت کاری انعطاف‌پذیر باعث می‌شود به راحتی و به شکلی کارآمد، هم به کارشان و هم به زندگی‌شان برسند، چنین گزینه‌ای را ترجیح می‌دهند.

دیگر دوره ساعات کاری سنتی، از ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر، به سر رسیده است. فناوری به ما این فرصت را داده تا کارهایمان را به شکلی کارآمد و سریع، در هر زمانی به هر کجا که می‌خواهیم ببریم. کارمندان همواره با یکدیگر در ارتباط هستند. برای مثال اگر کسی در روز تعطیل به دیگری ایمیل بزند، گیرنده می‌تواند از خانه در همان روز به آن پاسخ دهد.

تاثیر انعطاف‌پذیری محیط کار بر تعادل میان کار و زندگی بدیهی است. بنابراین استارت‌آپ‌هایی که این مساله را بپذیرند، می‌توانند شاهد افزایش قابل‌توجهی در بهره وری خود باشند، ضمن آنکه کارمندان هم بهتر می‌توانند فشارهای مربوط به کار و زندگی شخصی‌شان را به دور از محل کار مدیریت کنند.

۲ـ نتیجه‌گرایی
بسیاری از استارت‌آپ‌ها با انعطاف‌پذیری مخالف هستند زیرا عقیده دارند کارمندان همیشه باید در خدمت مشتریان باشند. در اصل این شرکت‌ها به کارمندان پول می‌دهند تا حضور فیزیکی‌شان را حفظ کنند. لیکن این باور که کارکنان باید همیشه جلوی چشم مدیر باشند تا مدیر مطمئن شود کارشان را خوب انجام می‌دهند، مدتهاست که از دور خارج شده است.

خلاصه این‌که استارت‌آپ‌ها باید به‌جای توجه به حضور منظم کارمندان در محل کار، بر نتایج تمرکز کنند. اگرچه این تغییر تفکر ممکن است دشوار باشد، اما پاداش آن ممکن است ورق کسب‌وکار شما را برگرداند. استارت‌آپ‌هایی که استراتژی‌های نتیجه گرا را به کار گرفته‌اند، به نتایجی همچون افزایش وجدان کاری، مشارکت بهتر کارکنان و کاهش استرس آن‌ها دست یافته‌اند. بنابراین به‌جای تمرکز بر کنترل و مدیریت کارکنان و نحوه‌ی کارشان، سعی کنید خود کار را مدیریت کنید و بر اثربخش بودن انجام کار تمرکز داشته باشید.

البته این روش برای تمامی حرفه‌ها عملی نیست و این شما هستید که باید تصمیم بگیرید که آیا می‌توان کاری را از راه دور انجام داد یا خیر. هدفی را برای کارکنان تعیین کنید و به آن‌ها بگویید مادامی‌که بتوانند در زمان تعیین شده به این هدف دست پیدا کنند، می‌توانند از هر جایی که می‌خواهند برای شرکت شما کار کنند. بدین ترتیب هم مدیران و هم کارکنان می‌توانند وقت بیشتری را برای کار واقعی صرف کنند و امکان دستیابی به نتایج موثر بیشتر می‌شود و زمان بیشتری برای فکر کردن در مورد شیوه‌ی بهبود استراتژی برای موفقیت در شرکت باقی می‌ماند.

۳ـ صرفه جویی در هزینه‌ها
استارت‌آپ‌ها برای حفظ جریان کار و گسترش شرکت، شدیدا به جریان نقدینگی خود وابسته هستند. اما گاهی اوقات، مدیریت هزینه‌های عملیاتی و سرمایه‌های بلااستفاده بسیار دشوار می‌شود و دفاتر را به تعطیلی می‌کشاند. انعطاف‌پذیری محیط کار می‌تواند راه‌حلی برای این مشکل مخرب باشد. در بازارهایی که برای استخدام نیرو با یکدیگر رقابت می‌کنند، استارت‌آپ‌ها هزاران دلار صرف می‌کنند تا افراد بااستعداد را جذب و حفظ کنند. ساعات کاری انعطاف‌پذیر نه‌تنها به شرکت شما کمک می‌کند تا از نظر متقاضیان با استعداد متمایز به نظر برسید، بلکه در کنار فرهنگ سازمانی فوق‌العاده، آن‌ها را متقاعد می‌کنید تا کنار شما بمانند. این کار باعث می‌شود در هزینه‌های سنگین استخدام نیرو صرفه جویی کنید.

حتی می‌توانید یک قدم بیشتر بردارید و روی کارکنان قراردادی تمرکز کنید. چراکه استخدام کارکنان قراردادی کمتر از کارکنان تمام وقت هزینه دارد و بااین‌حال، به کار با کیفیت هم می‌انجامد. بدین ترتیب می‌توانید کارکنانی را ابتدا آزمایش کنید و سپس در مورد استخدام تمام وقت آن‌ها تصمیم بگیرید. همچنین با این کار پول بیشتری آزاد می‌شود تا بتوانید آن را صرف توسعه استارت‌آپ خود نمایید و از ادامه موفقیت آن مطمئن شوید.

۴ـ هماهنگی میان کارکنان
اگر ساعات کاری انعطاف‌پذیر را در سرتاسر سازمان خود به اجرا درآورید، و به کارکنان اجازه دهید خودشان ساعات کارشان را انتخاب کنند، به تقویت کار تیمی و هماهنگی بیشتر در استارت‌آپ خود کمک کرده‌اید. ازآنجاکه تمامی کارکنان از امتیاز داشتن ساعات کاری انعطاف‌پذیر برخوردار می‌شوند، هماهنگی آن‌ها نیز با شما بیشتر خواهد شد.

اگر یکی از کارمندان نتواند کاری را که شدیدا در اولویت است به موقع انجام دهد، یا آنکه مجبور شود به خاطر حضور در جایی، زودتر محل کارش را ترک کند، سایر کارمندان می‌توانند ساعات کارشان را تعدیل کرده و در غیاب آن فرد، کارش را انجام دهند. ازآنجاکه این کار به نفع همه است و همه از منافع آن بهره‌مند می‌شوند، ارتباط و پیوند جمعی مستحکم‌تر می‌شود و افراد از یکدیگر بیشتر حمایت می‌کنند.

کارکنانی که ساعات کاری انعطاف‌پذیری دارند ، احساس می‌کنند توانمندترند، زیرا نیازهای فردی و عاطفی آن‌ها برآورده می‌شود، و بدین ترتیب نگرش آن‌ها نسبت به کارشان مثبت‌تر و رضایت آمیز‌تر می‌شود. این مثبت اندیشی باعث می‌شود نیروهای منفی و تنش‌هایی که استراتژی‌های کاری سنتی (که مطابق آن‌ها همه باید همزمان زیر یک سقف کار کنند) بعضاً ایجاد می‌کنند از بین برود.

آیا استارت‌آپ شما محیط انعطاف‌پذیری دارد؟

کسب درآمد . کسب درآمد از اینترنت . استارت آپ  انعطاف پذیر  اینترنت پول یابی  تبلیغات  راز موفقیت . کارآفرین . کسب و کار . نوآوری

منبع مقاله : سایت پول یابی




ارسال توسط پول دوست

آموزش ایجاد یک ارزش پیشنهادی در کسب درآمد

  زمانی که دارای ایده عالی در کسب درآمد هستید و یا به عنوان یک کارآفرین نمونه و خلاق ، وارد کسب و کار می شوید با مفهومی به نام ارزش پیشنهادی در کسب و کار و نیز ایجاد کسب درآمد مواجه می شوید . درک ارزش پیشنهادی در واقع مدل کسب و کار و منحصر به فرد بودن محصول و نوآوری شما نسبت به سایرین را مشخص می کرد و بیانگر تمایز ایده شما در کسب و کار با سایرین است . قبل از پرداختن به تاثیر ارزش پیشنهادی در کسب درآمد و مراحل و گام های موثر در ایجاد یک ارزش پیشنهادی،  باید تعریفی ساده و کاربردی از این اصطلاح ارائه دهیم . در معنای ساده و کاربردی ، ارزش پیشنهادی عبارت است از گزاره‌ای که توضیح می‌دهد چه مزیتی را برای چه کسی و از طریق کدام روش منحصربه‌فرد ارایه می‌کنید. ارزش پیشنهادی، خریدار هدف شما را به همراه مشکلی که می‌توانید برطرف کنید نشان می‌دهد و وجه تمایز شما را با دیگران مشخص می‌کند.

بعدازآنکه فرصت ارزشمندی پیدا کردید، گام بعدی در اغلب موارد ایجاد یک ارزش پیشنهادی متقاعد‌کننده است.
به‌عنوان یک سرمایه‌گذار خطرپذیر که تعداد زیادی از کارآفرینان به او مراجعه می‌کنند، همواره با افراد نوآور در کسب‌وکارهای مورد نظرشان مشارکت داشته‌ام و به آن‌ها در بررسی ارزش پیشنهادی‌ کسب و کار همکاری کرده‌ام؛ اما بسیاری از کارآفرینان به این دلیل دچار شکست می‌شوند که یک ارزش پیشنهادی موثر ارایه نمی‌کنند.

اگر قصد دارید سفر خود را از «ایده» به سمت یک «شرکت موفق» آغاز کنید، ارزش پیشنهادی چشمگیر جزو ضروریات این سفر است.
در مفهوم ساده، ارزش پیشنهادی عبارت است از گزاره‌ای که توضیح می‌دهد چه مزیتی را برای چه کسی و از طریق کدام روش منحصربه‌فرد ارایه می‌کنید. ارزش پیشنهادی، خریدار هدف شما را به همراه مشکلی که می‌توانید برطرف کنید نشان می‌دهد و وجه تمایز شما را با دیگران مشخص می‌کند. زمانی که برای ایجاد یک ارزش پیشنهادی مجاب‌کننده اقدام می‌کنید، چهار گام زیر را در نظر داشته باشید: تعریف، ارزیابی، اندازه گیری و ساختن

تعریف مساله کمک می‌کند تا ارزیابی کنیم آیا مساله ارزش حل کردن دارد یا خیر
یکی از همکاران من به نام چارلز کترینگ (Charles Kettering) که او نیز سرمایه‌گذار است می‌گوید خوب بیان کردن مشکل، نیمی از حل آن است و بسیاری از کارآفرینان مرتکب اشتباه شده و مستقیما به سراغ راه‌حل می‌روند بدون آنکه ابتدا درک کنند مشکلشان چیست.
بخش مهمی از تعریف ارزش پیشنهادی، همان چیزی است که من آن را ۴UU نام گذاری کرده‌ام. اگر پاسخ شما به بیشتر پرسش‌های زیر «بله» باشد، در مسیر درستی به سمت ارایه ارزش پیشنهادی متقاعد‌کننده قرار گرفته‌اید. در غیر این صورت، به فکر ارزیابی مجدد و اصلاح کسب‌وکار جدید خود باشید.

  •         آیا مشکل، غیرعملی است؟ آیا راه‌حل شما می‌تواند یک فرایند معیوب تجاری را اصلاح کند که در صورت عدم برطرف نشدن، پیامدهایی واقعی و قابل اندازه گیری داشته باشد؟ آیا درر صورت عدم رفع مشکل، کسی اخراج خواهد شد؟
  •         آیا حل مشکل، اجتناب‌ناپذیر است؟ آیا این عامل مساله‌ساز، اجباری است که در حاکمیت یا کنترل نظارتی تاثیرگذار است؟ برای مثال، آیا عامل مساله، یکی از ملزومات اصلی برای حسابداری و رعایت قوانین است؟

 

  •         آیا مشکل اضطراری است؟ آیا مساله انتخاب‌شده، یکی از اولویت‌های شرکت است؟
  •         آیا مساله مورد اغماض قرار گرفته است؟ آیا با فقدان آشکار راه‌حل‌های معتبر برای مساله موردنظر روبرو هستیم؟ روی خلاء‌های بازار مربوطه تمرکز کنید. اگر پاسخ شما مثبتت است، بدین معناست که شما می‌دانید بازار برای حل مساله آمادگی لازم را دارد.

 

کیفیت مساله را مشخص کنید: آیا مساله انتخاب شده سیاه و سفید است؟
آیا مساله سیاه (BLAC) است (مخفف Blatant, Latent, Aspirational, Critical به معنی آشکار، ضمنی، آرمانی، بحرانی) و به فضایی سفید (WHITE) در بازار اشاره می‌کند و به شما اجازه می‌دهد روی فرصت بکری سرمایه‌گذاری کنید؟

در بازارهای فناوری B2B، باید در موقعیتی باشید که مشکلات آشکار و بحرانی را هدف قرار دهید، چراکه این مشکلات در مقایسه با مشکلات ضمنی و آرمانی، جدی‌تر می‌باشند. مشکلات آشکار و بحرانی، بر سر راه کسب‌وکار قرار می‌گیرند. این مشکلات، حرفه افراد و خوشنامی آن‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهند. مشکلات ضمنی، مشکلاتی هستند که بیان نشده‌اند و این بدین معناست که این مشکلات اغلب به تبلیغاتی پرهزینه‌ای نیاز دارند. مشکلات آرمانی اختیاری هستند و فروش محصول برای حل آن‌ها در یک استارت‌آپ B2B بسیار دشوار است.
لازم به ذکر است که بسیاری از محصولات موفق B2CC بر اساس آشکار‌سازی نیازهای آرمانی ضمنی موفق شده‌اند. فیس‌بوک مثال بسیار خوبی در این زمینه است. وقتی درباره این موضوع در کلاس‌ها صحبت می‌کنم، درباره‌ی نیازهای مصرف‌کنندگان از طریق چارچوب‌هایی مانند هرم نیازهای مازلو صحبت می‌کنیم و به این فکر می‌کنیم که چه عاملی باعث موفقیت فیس‌بوک شده است و به این نتیجه می‌رسیم که دلیل موفقیت فیس‌بوک، پاسخ به نیازهای اجتماعی بدیهی ما بوده است.
مثال دیگر، شرکت Evernote و ارزش پیشنهادی آن است. هدف شرکت این است که «به مردم جهانن کمک کند تا همه‌چیز را به خاطر بسپارند، با یکدیگر به شکلی اثربخش ارتباط برقرار کنند و کارها راا انجام دهند.» کلکسیون بی‌نظیر اپلیکیشن‌های شرکت Evernote، از ذخیره افکار و عقاید تا ثبت تجربیات و کار اثربخش با دیگران، نظم و بهره وری را برای کاربرانش تسهیل کرده است.

منحصر به فرد بودن و قدرت متقاعد کنندگی محصول جدید خود را  ارزیابی کنید
بعد از مشخص کردن مشکلی که قرار است حل کنید و سنجیدن میزان بحرانی بودن آن، از خود سوال کنید که محصول شما از چه نظر منحصربه‌فرد یا مجاب‌کننده است؟
یک رویکرد مفید این است که از دیدگاه ۳DD به محصول جدید خود نگاه کنید: آیا محصول شما ترکیب منحصربه‌فردی از نوآوری ناپیوسته (Discontinuous innovation)، فناوری دفاع پذیر (Defensible technology) و مدل کسب‌وکار برهم زننده (Disruptive business model) است؟ و چه عاملی محصول شما را (نه تنها برای شما و همکارانتان، بلکه برای مشتریان مشکل پسند شما) مجاب‌کننده می‌کند؟

– نوآوری ناپیوسته (Discontinuous innovation): مزایای تحول برانگیزی در مقایسه با محصولات موجود دارد چراکه از دیدگاه متفاوتی به مساله نگاه می‌کند.

– فناوری دفاع پذیر (Defensible technology): مالکیت فکری ایجاد می‌کند و می‌توان آن را حفظ کرد تا مانعی برای ورود رقبا و مزیت رقابتی غیرعادلانه ایجاد شود.

– مدل کسب‌وکار برهم زننده (Disruptive business model): ارزش و مزایای هزینه‌ای به همراه دارد که به تسریع رشد کسب‌وکار کمک می‌کند.
صرفا داشتن کالا یا خدمتی که سریع تر، ارزان‌تر و بهتر است، برای متقاعد کنندگی کافی نیست، بلکه باید آن را بر اساس ۳D ارزیابی کرد تا بتوان پتانسیل موفقیت را ایجاد نمود.

– با استفاده از نسبت گنج به رنج، مقبولیت بالقوه توسط مشتری را اندازه گیری کنید.
بیشتر کارآفرینان به اندازه‌ای روی ویژگی‌های محصول خود متمرکز می‌شوند که فراموش می‌کنند بررسی کنند که آیا یادگیری نحوه استفاده از محصول برای مشتریان ساده است یا آسان؛ بنابراین نسبت گنج به رنج، گنجی را که به مشتریان عرضه می‌کنید به نسبت رنج و هزینه‌ای که مشتریان باید تقبل کنند اندازه گیری می‌کند. من به‌عنوان یک سرمایه‌گذار، همواره به دنبال نوآوری‌های برهم زننده از نوعی خاص هستم: یعنی فناوری‌هایی که مزایایی دارند که قاعده بازی را بر هم می‌زنند، اما کمترین تغییر را در محیط‌ها و فرایندهای موجود ایجاد می‌کنند.

– ارزش پیشنهادی را ایجاد کنید
بعدازآنکه مراحل تعریف، ارزیابی و اندازه گیری را پشت سر گذاشتید، می‌توانید وارد مرحله ایجاد ارزش پیشنهادی شوید. من برای این مرحله چارچوب زیر را توصیه می‌کنم. ارزش پیشنهادی شما درنهایت لازم است به شکل زیر طراحی شود:
برای (این دسته از مشتریان هدف مثل ……) که از (گزینه‌های موجود ……..) رضایت ندارندد محصول ما (محصول جدیدی با این مشخصات…….) است  که (قابلیت‌های کلیدی برای حل مساله مثل …….) را داراست بر خلاف (دیگر محصولات موجود در بازار مانند …….)
چهار مرحله به پایان رسید، اما عامل دیگری هم هست که از تمامی این مراحل مهم‌تر است و آن شما هستید.
فراموش نکنید که شما محور اصلی ارزش پیشنهادی کسب‌وکارتان هستید. شما چه مشکلاتی را با مهارتی بی‌نظیر و منحصربه‌فرد درک می‌کنید؟ شما چه راه‌حل‌هایی را به شکلی بی‌نظیر و منحصرر به فرد ارایه می‌دهید؟ شما چه نوع مدل کسب‌وکار بر هم زننده‌ای را می‌توانید طراحی کنید؟ با خودتان به‌عنوان یک رهبر فکری صادق باشید تا موفق شوید.

کسب درآمد . افزایش درآمد . ارزش پیشنهادی. ایده کسب درآمد.  تمایز .مدل کسب و کار . منحصر به فرد بودن محصول . نوآوری




ارسال توسط پول دوست

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 211 صفحه بعد